هرچند كه گفته ميشود بايد جاي قضاوت كردن درباره خالق اثر درمورد خود اثر هنري به داوري بپردازيم. سالها پيش سامرست موآم كه خود نويسنده برجستهاي بود درباره «جنگ و صلح» شاهكار تولستوي چنين ابراز عقيده كرده بود: «جنگ و صلح تولستوي بزرگترين رمان عالم است. رماني با يك چنين پهنه وسيع كه درباره يك دوران خطير تاريخي، گفتوگو كند و اينهمه قهرمان داشته باشد، قبلا نوشته نشده بود و گمان ميكنم هرگز دوباره نوشته نشود.
درست گفتهاند كه جنگ و صلح يك حماسه است.» با مطالعه كتاب عشق و نفرت به زندگي شخصي تولستوي راهمييابيم؛ اينكه نويسنده بزرگ روس چگونه در كانون خانواده رفتار ميكرد و با نزديكانش چه برخوردي داشت. در قسمتهايي از كتاب ما چهره نابغه روس را بهمثابه شيطان ميبينيم؛ شيطان بيقيدي كه شايد بهسختي بتوان باور كرد كه 2جهان اخلاقي رمانهاي بزرگي چون جنگ و صلح و آنا كارنينا را با آن عظمت خلق كرده است.
البته سنت زندگينامهنويسي در غرب خيلي منطبق با اسطورهسازيهاي معمول ما ايرانيها نيست و معمولا زندگينامهنويس ميكوشد تا تصوير واقعي از افراد و مشاهير بهدست دهد. تولستوي نويسنده كتاب عشق و نفرت همين كار را انجام داده است؛ نويسندهاي كه بزرگترين رمانهاي عالم را مينوشت در خانواده مشكلات بسياري داشت، با همسرش دچار مشكل بود و بهعنوان سرپرست خانواده گاهي تصميماتي ميگرفت كه به زيان همه تمام ميشد.با اين حال او درنهايت تولستوي بود و آنچه به يادگار گذاشته شاهكارهايي است بيهمتا و احتمالا بيتكرار.
- كارشناس فوتبال و مربي اسبق تيم ملي
نظر شما